هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های تفکر، باورهای غیر منطقی و شیوه های فرزندپروری است. روش پژوهش توصیفی از نوع مطالعات همبستگی است ، شرکت کنندگان در این پژوهش را دبیران و پرستاران شهر مشهد تشکیل می دادند که از بین آنها با استفاده از جدول مورگان به روش نمونه‌گیری تصادفی 200 نفر (100 دبیر، 100پرستار) انتخاب شدند. شرکت کنندگان به سه پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ-واگنر (1991) ، باورهای غیر منطقی جونز و شیوه های فرزند پروری بامریند پاسخ دادند. جهت تجزیه تحلبل داده‌ها ازآزمون همبستگی پیرسون ، رگرسیون چند متغیره و آنالیز واریانس استفاده‌گردید. نتایج پژوهش نشان داد که همبستگی بین سبک های تفکر کلی و آنارشیست وشیوه های فرزندپروری آزاد گذارانه رابطه مثبت و معنادار(05/0) وجود دارد. همچنین بین  سبک های تفکر( بیرونی، سلسله مراتبی، آنارشسیست، اولیگارشی، سلطنتی، آزاداندیش، قضائی، اجرائی ، قانونی) ، شیوه های فرزندپروری استبدادی و مقتدرانه رابطه مثبت و معنی دار (01/0) وجود دارد. نتایج حاکی از آن است که بین خرده مقیاس های باورهای غیر منطقی از قبیل ( واکنش به ناکامی ، تایید و حمایت دیگران،کمال‌گرایی، وابستگی به دیگران ) در سطح 05/0 ، ( بیش نگرانی همراه با اضطراب، بی مسئولیتی عاطفی، اجتناب از بروز مشکلات ) در سطح 01/0 و شیوه های فرزند پروری (آزادگذاری، استبدادی، منطقی ) رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون در بررسی رابطه بین سبک های تفکر و شیوه های فرزندپروری نشان دهنده رابطه مثبت و معنادار بین خرده مقیاس های سبک های تفکر و شیوه های فرزند پروری (آزادگذاری، استبدادی، منطقی ) وجود دارد. همچنین نتایج حاکی از آن است که بین خرده مقیاس های باورهای غیر منطقی و شیوه های فرزند پروی رابطه مثبت معنادار وجود دارد.

کلید واژه ها : سبک های تفکر، باورهای غیر منطقی، شیوه های فرزند پروری