پیشگفتار :
این کتاب بر پایه اصول درمان شناختی- رفتاری بنا نهاده شده و برای استفاده نوجوانان طراحی گردیده است. درمان شناختی- رفتاری شامل یک سری از رویکردهای درمانی است که موجب بهبود افکار، احساسات و رفتار می شود. تمرینات این روش مؤثر بوده و نتایج آن باعث بروز تغییرات مهمی در عملکرد زندگی خواهد شد..
ما عميقة مراتب تشکر و قدر دانی خود را از بی. اف. اسکینر، ایوان پاولف، آلبرت بندورا، دونالد مايخنبام، آلبرت آلیس، آرون تی. بک، ديويد برنز، دیوید بارلو، مارتین سليگمن و تمام افرادی که موجب رشد حوزه درمان شناختی- رفتاری شدند، ابراز می داریم. همچنین از همکاری تمامی محققان دانشگاهی و درمانگران حرفه ای که موجبات ارتقای درمان شناختی- رفتاری و سایر روشهای مبتنی بر آن مانند ذهن آگاهی و پذیرش فعال سازی رفتاری را فراهم آوردند، کمال تشکر را داریم.
من مري آلورد، به عنوان نویسنده کتابد، لازم میدانم تا از تمام نوجوانانی که در طول سال ها با من کار کردند نیز تشکر کنم. برای من کار کردن با افرادی که افکار، احساسات و رفتار خود را متحول نموده و برای زندگی بهتر تلاش کرده اند، باعث افتخار است.
همچنین لازم است از طرف الورد، بیکر و همکارانشان شامل دکتر لیزا بر گهورس، کالین کامینز، جوليا فلتون و ورونیکا راگی از درمانگرانی که این کتاب را مطالعه کرده و بازخورد آنها موجب بهبود کتاب شد، از جمله دکتر دوان هوبنر، کارن لامب و به ونی زوکر تشکر نمایم. در آخر تشکر ویژه خود را نثار دکتر آناهی کولادو و ملیسا زارگر خواهم نمود که زحمت مطالعه و ویراستاری متن را به عهده داشتند.
مقدمه
انسان ها دریافت کننده منفعل پیام های مختلف نبوده و سعی می کنند در نحوه برداشت از این پیام ها و اینکه چه چیزی را مورد توجه قرار دهند، مداخله کنند. به عبارت دیگر، اگر نظام شناختی را همچون پردازشگر یک رایانه تصور کنیم، خروجی این سیستم به نوع پردازش بستگی دارد. پردازشگران همیشه به درستی به پردازش اطلاعات نمی پردازند. قبل از اینکه به برخی از علل خطاهای شناختی اشاره شود، شایسته است در ابتدا به اجمال باشناخته تعریف شود.
ما در محیط پیرامون خود، به صورت مداوم در معرض محرکهای مختلفی هستیم که گیرنده های حسی را تحریک می کنند. انسان به واسطه توجه به برخی از آنها را انتخاب کرده و به تفسیر آنها (ادراک) می پردازد. سپس این تفسیرها را در جایگاهی به نام حافظه ذخیره می نماید. پردازشگران انسانی با آرایش های مختلف از اطلاعات موجود در حافظه، استنباط های معناداری دارند که به آن «تفکر» گویند. به عبارت دیگر، با بازآرایی همه آنچه در حافظه وجود دارد، تفکر به دست می آید.
با توجه به آنچه گفته شد می توان نظام شناختی را به دو دسته شناخت پایه، شامل توجه، ادراک و حافظه؛ و شناخت عالی شامل تفكر (استدلال، قضاوت و حل مسئله و تصمیم گیری)، طبقه بندی کرد. انسان ها در شناخت پایه و عالی همیشه به درستی عمل نکرده و در این شرایط با خطاهای شناختی مواجه می شویم. اگرچه همه ما کمابیش با این خطاها سروکار داریم، اما وقتی تعداد و تکرار آنها فزونی یابد و به یکه شیوه غالب پاسخگویی تبدیل گردد، افراد با «عادت های غلط» به تجزیه و تحلیل اطلاعات می پردازند. نتیجه این عادت های غلط، نارضایتی از خود و دیگران است. متخصصان برای اصلاح خطاهای شناختی از روشی به نام «بازسازی شناختی» استفاده می کنند. جهت روشن شدن موضوع به چند مثال توجه کنید. همچنان که پیش تر گفته شد، «توجه» در نظام شناختی ما در نقش بنیان یک ساختمان عمل می کند. بسیاری از خطاهای شناختی افراد ریشه در خطاهای توجه دارد. فردی که وسواس وارسی دارد و به صورت مداوم یکی از وسایل منزل خود را بررسی و چکه می کند، در واقع در توجه مشکل داشته و توجه گزینشی منفی دارد. در افراد عادی هم نابسامانی های توجه، مخرب و آزارنده است. شما در یکی از فصول این کتاب عادت منفی گرایی» را مطالعه کرده و متوجه خواهید شد که منفی گرایی چیزی جز توجه گزینشی به یک رویداد آزارنده نیست.
قوانین ارسال دیدگاه